نوید شاهد | فرهنگ ایثار و شهادت

برچسب ها - خاطرات شهید حسین باقریان
قسمت دوم خاطرات شهید «حسین باقریان»
برادر شهید «حسین باقریان» نقل می‌کند: «روی شهدا را یکی‌یکی پس می‌کردند؛ چه آرام و با شکوه خوابیده بودند. همه آشنا بودند و من قلبم داشت از جا کنده می‌شد. نفسم به شماره افتاده بود تا وقتی چشمم به سروصورت حسین افتاد، گفتم: حاجی این حسین است! حسین ما! برادرم! حاجی برادرم چرا خانه نیامده؟! چرا اینجا خوابیده؟!»
کد خبر: ۵۴۷۵۹۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۳

قسمت نخست خاطرات شهید «حسین باقریان»
برادر شهید «حسین باقریان» نقل می‌کند: «بهمن ۵۷ حسین هم با جمعیت هم‌صدا و همراه بود که متوجه یکی از بچه‌ها شد که سرش شکسته و خون همۀ صورتش را رنگین کرده بود. گفت: چی شده هم شهری؟ تیر خوردی؟ گفت: نه نامرد‌ها باتوم به سرم زدند! ...»
کد خبر: ۵۴۷۵۷۹   تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۱۱/۰۲